سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و ابو جحیفه گوید از امیر المؤمنین ( ع ) شنیدم که مى‏گفت : ] نخست درجه از جهاد که از آن باز مى‏مانید ، جهاد با دستهاتان بود ، پس جهاد با زبان ، سپس جهاد با دلهاتان ، و آن که به دل کار نیکى را نستاید و کار زشت او را ناخوش نیاید ، طبیعتش دگرگون شود چنانکه پستى وى بلند شود و بلندیش سرنگون زشتیهایش آشکار و نیکوییهایش ناپدیدار . [نهج البلاغه]
 
شنبه 91 مهر 1 , ساعت 7:31 عصر

گفتن درباره تو عاشقانه ننویسم حیف است،کم است.

عاشقانه هایم تنها برای توست...

برای تو کم است ازتو سرودن، اما برای من همه چیز است...

ای تنها بهانه ماندن، ای تنها رابط میان ما وآسمان.

نیامدی این جمعه هم آقا،نیامدی صاحبم،امامم ومولای من...

آه ازاین چشمان بی لیاقت؛ تو غریب باشی و مارا غم نباشد؟

آه ازاین همه بی غیرتی؛تو «هل من ناصر» بگویی و ما این همه کر؟

چند جمعه مانده تا لایق شدنمان،آقا؟

چقدر ازآسمان دورم وچقدر دلم گرفته؛ چقدر غرق ظلمتم و چقدر دلتنگ نورم...

از آسمان به زمین نیامدیم برای رنگ زمین گرفتن. اینجا قرار بود نقطه پروازم شود تا خدا، اینجا قرار بود همانی شوم که او می پسندد.

دلمو به دستت میدم ای رابط میان زمین وآسمان ،ای امام هدایت، ای مهدی جان...

دلم به دستت... 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ